دانلود رمان برای من بجنگ | Anna Banoo کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)

هیچ کس تنهاییم را حس نکرد
سایه ام امشب زه تنهایی مرا همراه نیست گر در این خلوت بمیرم هیچ کس آگاه نیست من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست.
نويسندگان
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هیچ کس تنهاییم را حس نکرد و آدرس hamedr1994.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نام رمان : برای من بجنگ

نویسنده : Anna Banoo کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : ۱٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۷ (کتابچه) – ۰٫۱ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

تعداد صفحات : ۱۷۹

خلاصه داستان :

“گاه برای تجربه ی هیجانات زندگی، باید از محدوده ی امن خود خارج شد…”
این باوری بود که ستایش داشت. دختری به ظاهر آرام و سر به زیر که زندگیش را مطابق خواست خانواده اش پیش می برد. اما قرار نیست که اوضاع همیشه آرام بماند.
ستایش سرانجام به خودش می آید و میبیند که سال های زندگیش بدون هیچ گونه تلاطمی از پی هم می گذرند. تصمیم می گیرد که دیگر آن دختر آرام نباشد و تغییری در زندگیش ایجاد کند…
روزی دو پسر مشکوک را می بیند و دنبالشان می کند. این کارش باعث می شود که سر از جای عجیبی در بیاورد و با یک گروه بوکس زیرزمینی آشنا شود…

 

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

با تشکر از Anna Banoo عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

قسمتی از متن رمان :

شاید درست آن بود که به حرف عقلم گوش می دادم و مانند بچه های خوب سر کلاس حاضر می شدم . اما حقیقتا حوصله ی آن فضای خسته کننده را نداشتم . اگر پدر می فهمید که کلاس را پیچانده ام، کارم تمام بود . اما آن لحظه هیچ چیز برایم مهم نبود. روی پل هوایی ایستاده بودم و ماشین ها را نگاه می کردم . هیچگاه نتوانستم به پدر بگویم که عاشق رانندگی ام و چقدر دلم می خواهد در مسابقات رالی شرکت کنم . جوابش را از قبل می دانستم . “دخترو چه به این حرفا؟!” نفس عمیقی کشیدم و چشم از بزرگراه برداشتم. دو پسر را دیدم که روی پل آمدند. یکی شان بلند قد و دیگری کوتاه تر بود. هر دو کلاه بر سر داشتند . پسر کوتاه قد روی زمین نشست و با اسپری رنگی که از جیبش بیرون آورد ، چیزی کشید . پسر قد بلند هم اطراف را نگاه می کرد . به من توجهی نکردند . چهره ام مظلوم تر از آنی بود که شک کسی را برانگیزد . مخصوصا با آن کلاه پشمی و دماغی که مانند دلقک ها از شدت سرما قرمز شده بود . کارشان که تمام شد از پل پایین رفتند . با کنجکاوی به آن سمت رفتم و نگاهی به بدنه ی پل انداختم . یک ضربدر کوچک قرمز! تنها چیزی که آن پسر کشید. نتوانستم بر حس کنجکاوی ام غلبه کنم و نمی دانم چه شد که آنها را دنبال کردم. تنها چیز مثبت وجودم که از آن باخبر بودم این بود که سریع می دویدم . وارد کوچه ی باریکی شدم و آن دورا دیدم که به سمت چپ رفتند . دنبالشان رفتم . نمی دانم چند کوچه ی دیگر پیچیدم که به یک بن بست رسیدم و پسر بلند قد را دیدم که پشت به من ، به دیوار بلند رو به رویش نگاه می کرد . نفهمیدم پسر کوتاه قد چطور غیبش زد . نمی خواستم متوجه حضورم شود ، به همین دلیل برگشتم بروم که محکم به کسی خوردم و روی زمین افتادم . کلاهم روی یک چشمم را پوشانده بود ، اما توانستم افراد بیشتری را بالای سرم ببینم .
صدایی از پشت سرم شنیدم :” چرا ما رو دنبال می کردی؟”
سرم را برگرداندم و همان پسر را دیدم حالا به من نگاه می کرد . می توانستم چشمان سبز درخشانش را ببینم که از زیر کلاه لبه دارش با خشم بر من خیره مانده بودند . آنقدر از او ترسیدم که فراموش کردم زمین خیس زیرم، چقدر سرد است .
یکی از پسرهایی که رو به رویم ایستاده بود ، گفت :” فک کنم از ترس زبونش بند اومده! ” و پوزخندی زد .
پسر بلند قد یقه ی پالتوام را گرفت و به راحتی بلندم کرد ، بعد همانطور خیره در چشمانم گفت :” بگو چی میخوای؟ “


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 30 دی 1394برچسب:, ] [ 12:39 ] [ حامد رحمانیا ]
درباره وبلاگ

سلام دوستان حامد هستم از زنگارد امیدوارم از وبلاگم خوشتون بیاد لطفا نظر یادتون نره...
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 175
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 175
بازدید ماه : 406
بازدید کل : 113844
تعداد مطالب : 325
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1