ما درویش وفقیریم و یک یار نداریم،با خوب و بد خلق خدا کار نداریم،
گر ز حادثه لرزند به خود کاخ نشینان،ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم،
ما کهنه درختیم پر از میوه ی تردید،هر رهگذری سنگ زند باک نداریم…
هر وقت شک میکنم به عشق به خنده به مهر به گرما حتی به خاک
هر وقت گم میکنم راهم را ؛آسمان را و حتی خودم را
به مادرم نگاه
میکنم
هم چو درد ای آسمان تاکی به خود پیچانیم باهمه ساز بی قانونی از چه می ترسانیم من عقاب تیز چنگ آسمانم ای فلک کی توانی
هم قفس با طوطیان گردانیم
حالاحرفهایمان بماندبرای بعد…به من بگو…بااوچگونه میگذردکه بامن نمی گذشت؟!!!
“قشنگترین اعتیادم توزندگیم تویی نمیخوام ترکت کنم همیشه خمارتم!!
به حرمت نان و نمکی که باهم خوردیم،نان راتوببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه،نمک رابگذاربرای من که میخواهم این زخم
همیشه تازه بماند.!
برایم سیگاری آتش بزن
میان لب هایم بگذار و دور شو….
پر از باروتم!!!
یه قانون هست که میگه وقتی عشقت داره ناراحتت میکنه حتمأ یه نفر دومی هست که عشقت داره واسه خوشحالی اون تلاش
میکنه!
مشترک پر مصرف!چراغ یادتو،همیشه تودل من روشنه،حتی در ساعت اوج مصرف!
هیچوقت برای تنهایی خودم نگریستم!!!!!!!!!!! دلتنگ کسانی شدم که مراتنهاگذاشتند..!!
خدایا؛
یاری ام کن
تااگرچیزی شکستم
دل نباشد ..
موسیقی دوریت را چه کسی می سراید که صدای سکوتش همه هستی ام رافرا گرفته.
برایت مینویسم دوستت دارم
میدانم که نمیدانی
ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی . . .
عاشق نشو!!!عادت این قبیله است،دورآتشی که تو میسوزی میرقصند…
دیگر قایق نمیسازم…
پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد باشد….
وقتی از تو خبری نیست….
قایق میخواهم چه کار….؟
بعدازتو اغوشم هرغریبه ای را به اتش کشید.داغ است عشقی که بردلم گذاشتی!
آغوشت علم را زیر سوال میبرد!
آنقدر آرامم میکند که هیچ مسکنی جایش را نمیگیرد….
خدا ابر رو ب گریه می ندازه تا گلها بخندن.
پس هروقت بارون اومد یادت نره بخندی…
همیشه داشتن بهترین ها به آدم غرور خاص میده!
من مغرورترینم چون شماها بهترین هستین…
دست هایت تنها بالشتی است که وقتی سر بر او دارم کابوس نمی بینم.
وقتی تـو نیستی
چقدر دل تنـگ می شوم گاهی خیلی زیاد…
و این دلتنگــی می بردم تا ترس.
یک ترس دائمی ک نکند این دلتنگی ها
همیشگی بشود..؟!
نظرات شما عزیزان: